منبع: یزد IT
رواج شتابان پدیده وبلاگ کارشناسان را هم به حیرت واداشته است. "دیوید
نقش بی بدیل وبلاگ
تنها به لحاظ کمی نیست که وبلاگ رشد جهشواری راتجربه میکند، بلکه در عرصه آگاهگری و خبررسانی هم روز به روز اثرات و رد و نشانه بیشتری از وبلاگ قابل مشاهده است. برای مثال، در جنگ اخیر اسراییل علیه لبنان شماری از وبلاگها قادر به افشاگریهای مهم و قابل اعتنایی شدند. از جمله وبلاگ "لیتل گرین فوتبال" موفق شد جعلیبودن شماری از عکسهای خبرگزاریها را برملا کند. به نوشته روزنامه "نیویورک تایمز"، افشاگری وبلاگها در باره حمایت قاطعانه آقای "جو لیبرمن" از جنگ علیه عراق بود که سبب شد وی نتواند در انتخابات درونی حزب دمکرات رای کافی برای نامزدی مجلس سنا از منطقه "کونکیتکوت" را کسب کند. در سویس نیز شرکت معروف "نستله" اخیرا ناچار شد نسبت به افشاگری وبلاگها در مورد وجود برخی مواد خطرناک در جعبه یک نوع از شکلاتهای خود واکنش نشان دهد و آنها را از دور خارج سازد.
وبلاگ و صوت حضرت داوود
وبلاگ که تا کنون صفحهای برای انتشار یاداشت های روزانه به شمار میرفت اخیرا به لحاظ اقتصادی نیز جذابیتهایی پیدا کرده است. موسسه مالی معروف به "سافت بانک کاپیتال" تابستان گذشته ? میلیون دلار در سایت "هافینگتون پست" سرمایهگذاری کرد. این سابت متعلق به نویسندهای به نام خانم آریانا هافینگتون است که آدرس و نمای صدها وبلاگ را در خود جای داده است. گروه مالی دیگری به نام "ترو ونچر" نیز قصد دارد برای ایجاد یک وبلاگ جدید چند صد هزار دلار در اختیار "ام مالیک" قرار دهد. مالیک روزنامهنگاری است که حوزه تخصصیاش کامپیوتر و اینترنت است.
به این ترتیب، تعجب ندارد که ندای کسانی که پایان بیعدالتی در عرصه رسانهها را نوید میدهند این روزها بلندتر و بلندتر میشود. یکی از این افراد "گلن راینولد" است که کتابی دارد با نام "ارتشی از داوودها". او صوت خوش حضرت داوود را با تسامح به یک رسانه تشبیه کرده و وبلاگها را هم از سنخ این رسانه میداند. در کتاب راینولد از جمله چنین میخوانیم: "قدرتی که زمانی در دست چند کنسرن رسانهای تمرکز پیدا کرده بود اینک در حال انتقال به دستان شمار متعددی از آماتورهاست." یورگن هابرماس نیز اینک درنگاهی خوشبینانه به اینترنت، امکانی که این رسانه برای بروز صداهای متنوع فراهم کرده است را منشاء یک گستره عمومی رسانهای جدید میداند. در این گستره، به عقیده هابرماس، طرفهای دخیل، یعنی نویسندگان و خوانندگان، از حقوقی برابر برخوردارند و در یک سطح و مرتبه، با هم تعامل میکنند. یکی از نتایج این پدیده مثبت تقویت عنصر برابری و آزادی در ارتباطات رسانهای میان انسانهاست.
نباید زیاد هیجانزده شد
هفتهنامه "اکونومیست" نیز که تا همین اواخر اینترنت را چندان جدی نمیگرفت یکی از شمارههای اخیرش را با تیتر اصلی "چه کسی روزنامهها را کشت" به بررسی این رسانه جدید اختصاص داد. اکونومیست در این شماره خود، از ظهور خوشایند و قدرتمندتر "قوه چهارم" خبر داد و چنین نوشت: "نیرویی از شهروندان روزنامهنگار و وبلاگنویسان در حال برآمد است که سیاستمداران را به پاسخگویی واخواهد داشت. برخی از وبلاگنویسان ممکن است بیش از حد جانبدار، یک سویه و تهمتآمیز بنویسند ولی به عنوان یک گروه و جماعت، متنها و مطالبشان دستمایه فراوانی را در اختیار کسانی قرار میدهد که جویای واقعیت هستند."
هیجان نشویم آمارموثق نیست
ولی واقعیت این است که به این نوع هیجان و خوشبینی باید با احتیاط و بدبینی نگاه کرد. برای مثال آمار و ارقامی که در مورد گسترش و ضریب نفوذ اینترنت ارائه میشود چندان موثق نیستند. یک نظرسنجی که به سفارش نشریه آلمانی معروف "فوکوس" انجام شده مدعی است که در آلمان ? میلیون وبلاگ وجود دارد. ولی با نگاهی دقیقتر میتوان دریافت که این آمار چندان با واقعیت سازگار نیست، چرا که بسیاری از وبلاگها در همان بار اولی که ثبت میشوند فعالند و بعدا دیگر مطلبی در آنها انتشار نمییابد. شمار زیادی از وبلاگها هم دیر به دیر روزآمد میشوند و فاصله انتشار مطالب در آنها بسیار زیاد است.
مرزهای میان علائق شخصی و عمومی
تحقیقات جدیدی که درباره انگیزه و عملکرد صاحبان وبلاگها انجام شده نیز، به ما هشدار میدهد که در مورد سمتوسو و ارزشهای نگارشی و محتوایی آنها نباید دچار خوشبینی و هیجان شویم. اگر رقم وبلاگهای جدیدی که روزانه شروع به کار میکنند چشم ما را نگیرد و توجهامان را بیشتر به مخاطبان این وبلاگها معطوف کنیم درمییابیم که انگیزه انتشار بسیاری از وبلاگها، نوعی وسوسه صاحبان آنها برای یک حضور رسانهای است که هیچ هدف و منظور خاصی را دنبال نمیکند. تحقیقی که دو شبکه اصلی تلویزیون آلمان انجام دادهاند نشان میدهد که تودههای مراجعهکننده به اینترنت با وبلاگها قرابت و آشنایی چندانی ندارند. تنها ? درصد کاربران اینترنت در آلمان گفتهاند که یک بار به یک وبلاگ سر زدهاند. ماتیاس آرمبورست، از کارشناسان نامدار عرصه اینترنت در آلمان نیز از چند هزار وبلاگنویس راجع به تعداد مراجعهکنندگانشان پرسیده است. ?? درصد آنها گفته اند که وبلاگشان روزانه کمتر از ??? مراجعهکننده دارد.
یک نظرسنجی موسسه آمریکایی معتبر "پیو"
یکی از نظرسنجیهای موسسه آمریکایی معتبر "پیو"، که نتیجهاش جولای گذشته انتشار یافت نشان میدهد که ?? درصد پرسششوندگان انگیزهاشان در انتشار وبلاگ بیان خلاقانه نظرات و درک و دریافتهایشان بوده است. ?? درصد هم گفتهاند که برای ثبت و مستندکردن زیر و بم زندگی و تجارت شخصیاشان به وبلاگ روی آوردهاند و ?? درصد تبادل نظر و گفتگو با دوستان را انگیزهای برای وبلاگنویسی عنوان کردهاند.
آمار و ارقام موضوع وبلاگها
در مورد موضوع وبلاگها نیز با آمار و ارقام مشابهای مواجهایم. موضوع ?? درصد وبلاگها به مسائل زندگی شخصی صاحب وبلاگ مربوط میشود. ?? درصد پرسششوندگان گفتهاند که وبلاگنویسی را نوعی فعالیت سیاسی تلقی میکنند و طبعا در وبلاگشان نیز عمدتا به مسائل سیاسی میپردازند. تنها ?? درصد پرسششوندگان، فعالیت وبلاگی خود را نوعی کار روزنامهنگاری دانستهاند. متناسب با همین آمار، کیفیت کار وبلاگها هم عمدتا غیرحرفهای است. تنها ?? درصد وبلاگنویسان آمریکایی که در نظرسنجی موسسه پیو مورد پرسش قرار گرفتهاند گفتهاند که برای وارسی و کنترل فاکتها ، آمار و دادههایی که منتشر میکنند وقت میگذارند. وبلاگهایی که به طور دقیق و واژه به واژه نقل قول میآورند نیز در آمار موسسه پیو رقمشان از ?? درصد فراتر نمی رود و لینکدادن هم تنها در میان ?? درصد پرسششوندگان کار رایج و با اهمیتی است.
تفاوتها و شباهتها
در مورد آلمان، در تحقیقی که "ماتیاس آرمبروست" انجام داده آمار و ارقامی را مشاهده میکنیم که تا حدودی متقاوت از دادههای پیو در مورد وبلاگهای آمریکاست. در آلمان ?? درصد پرسششوندگان گفتهاند که هدفشان از وبلاگنویسی دامنزدن به این یا آن بحث است. ?? درصد قصد دارند با وبلاگنویسی دانش و اطلاعات را اشاعه دهند و ?? درصد هم در متنهایی که انتشار میدهند این یا آن موضوع و رویداد را به نقد و ارزیابی میگیرند. با این همه، در آلمان هم، ?? درصد پرسششوندگان گفتهاند که مضمون متنهایی که برای وبلاگشان تهیه میکنند قبل از هر چیز به علائق و گرایشهای شخصیاشان برمیگردد. و گرچه ?? درصد، ارائه اطلاعات غیر دقیق و کنترلنشده در وبلاگها را نادرست میدانند اما ?? درصد اذعان کردهاند که خود نیز از چنین خطایی مبرا نبودهاند و با وبلاگشان به پخش این یا آن شایعه کمک کردهاند. این نوع رویکردها را در عرصه ارتباطات رسانهای شخصی و یا در نشر مطالبی که به شیوه زندگی انسانها مربوط میشوند، شاید بتوان با تسامح و غمض عین نگریست، ولی در زمینه شکلدادن به افکار عمومی در مورد مسائل سیاسی و اقتصادی کمتر میتوان آنها را مثبت و کارساز تلقی کرد.
در کنار خصلت عمدتا شخصی مطالب و نیز ضعف ناشی از فقدان منابع موثق و کار تحقیقاتی در میان وبلاگها، زمختی، حرمتشکنی و ناهنجاری در نوع تعامل آنها با یکدیگر نیز مزید بر علت است. "توماس لایف" یکی از سرگزارشگران تلویزیون آلمان وبلاگها را سن رقصی برای نویسندگان آنها میداند که در آن خصومتورزیدن، تحقیر و تحریک سیستماتیک به پدیدههایی رایج و متعارف بدل شده است. مجله معروف "فوربس" از توماس لایف هم فراتر رفته و وبلاگها را قسما صحنه فعالیت آنلاینی گروههایی از اراذل و اوباش میداند که به کمتر از جردادن حریف رضایت نمیدهند. این مجله در اثبات مدعای خویش به نمونههایی از اقدامات و فحاشیهای شماری از بلاگنویسان و نیز آسیبهای چشمگیر ناشی از این رویکرد و رفتار اشاره میکند.
مناقشه و منازعه غیرقابل کنترل در عرصه اینترنت را نمیتوان شاخصی از یک تحول ساختاری مطلوب در گستره عمومی تلقی کرد. این واقعیت، که از رهگذر پیشرفت فناوری ارتباطی حالا دیگر هر کسی که به اینترنت دسترسی دارد میتواند به یک کنشگر فعال تعاملات و ارتباطات بدل شود لزوما به معنای ایجاد کیفیت نوینی از حصول تفاهم در گستره عمومی نیست.